شمع پنجمین ماهگرد هدیه گلی خاموش شد
مامان جونم امروز وارد ماه ششم زندگیت شدی . هستی مامان تولد شش ماهگیت مبارک زندگیم . وقتی فکرشو می کنم که تو شش ماهه کنارمون داری زندگی می کنی باز یادم میفته که باید برای هزارمین بار خداروشکر کنم که تو فرشته ی مهربون و خدا بهمون عطا کرده . مامان جون دیشب تولد امیررضا بود خیلی خوش گذشت البته تو بازم آب روغن قاطی کرده بودی نمی دونم از شلوغی بدت میومد نمی دونم علتش چی بود تا می بردمت تو حیاط آروم میشدی ولی بمیرم برات خیلی گریه می کردی . بنده خدا خاله افسانه تمام تلاششو می کرد تا آرومت کنه دوباره تا می رفتیم داخل یکم بعدش شروع می کردی یا برات شیر درست می کرد خیلی کمکم کرد خدا خیرش بده . تا اینکه شب مجبور شدیم ببریمت با ماشین دوری بهت بدیم تا یکم ...
نویسنده :
مامان هدیه
0:59